آخه خیلی تنهام......
تاريخ : یک شنبه 21 مهر 1392 | 8:39 | نويسنده : katayun-alone

یه روز بهم گفت:((میخوام باهات دوس باشم

آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.))بهش لبخندزدم

وگفتم:((آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی

تنهام.))یه روز دیگه بهم گفت:میخوام تا ابد باهات بمونم

آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.بهش لبخند

زدم و گفتم:آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.

یه روز دیگه گفت میخوام برم یه جای دور،جایی که هیچ

مزاحمی نباشه.بعدکه همه چیز رو به راه شد تو هم بیا

آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.بهش لبخندی زدم و گفتم:

آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.یه روز تو

نامه ش نوشت:من اینجا یه دوست پیدا کردم.

آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.براش یه

لبخندکشیدم و زیرش نوشتم:آره میدونم

فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.یه روز یه نامه

نوشت و توش نوشت:من قراره اینجا بااین

دوستم تا ابد زندگی کنم.آخه میدونی؟من اینجا

خیلی تنهام.براش یه لبخندکشیدم و زیرش نوشتم:

آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.

حالا دیگه اون تنها نیست و من هم از ابن بابت

خیلی خوش حالم و چیزی که بیشترخوش حالم

میکنه اینه که نمیدونم من هنوز هم خیلی تنهام.....



var showTweet = true;

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: